از اÛÙâجا را٠تÙسÛÙ Ù Ûâشد.
کدا٠ÛÚ© ب٠٠Ùصد Ù ÛâرسÛدØ
Ø¨Û ÙÛÚ Ø±Ø§ÙÙ٠ا. Ø¨Û ÙÛÚ ÙÙØ´ÙâاÛ.تÙÙا با ÛÚ© کتاب راÙÙÙ Ø§Û ÙدÛÙ Û.
اÙÙÛ Ú©ØªØ§Ø¨ را برداشت. âÙر ÚÙ Ùست اÛ٠تÙست.â Ùشست ٠ب٠خÙاÙد٠٠شغÙ٠شد.
دÙÙ Û Ø¨Ù Ø¹Ùب Ùگا٠کرد. âشاÛد دÛگر رÙگذرا٠را٠را بشÙاسÙد.â ب٠کÙار جاد٠رÙت ٠ب٠را٠خÛر٠شد.
سÙÙ Û Ú©ÙÙÙâبارش پرتر از بÙÛ٠ب٠Ùظر Ù ÛâرسÛد. âÙÛÚâگا٠اÛÙجا ÙبÙدÙâا٠ا٠ا Ú٠آشÙا ب٠Ùظر Ù Ûâرسد.â Ø¨Û ØªÙج٠ب٠دÛگرا٠راÙÛ Ø±Ø§ برگزÛد ٠رÙت.
ÚÙØ§Ø±Ù Û Ø¯Ø± Ù¾Û Ø³ÙÙ Û Ø±Ùا٠شد. âØت٠ا را٠را Ù ÛâØ´Ùاسد.â
Ø¢Ø®Ø±Û Ø±Ø§ÙÛ Ø±Ø§ گرÙت ٠رÙت. Ú¯ÙÛا بارÙا اÛ٠٠سÛر را Ù¾ÛÙ Ùد٠بÙد. âØرکت زÙØ¯Ú¯Û Ø§Ø³Øª. ØØªÛ Ø§Ú¯Ø± را٠را ÙÙ ÛâØ´ÙØ§Ø³Û ØªÙÙÙ Ù Ú©Ù.â
اÙÙÛ Ø±Ø§Ù ÛاÙت ا٠ا دÛر. Ù¾Ø§Û Ø¯Ø± ٠سÛر گذاشت. ÙÙÛ Ù Ø±Ú¯ از را٠رسÛد ٠٠جاÙØ´ Ùداد.
دÙÙ Û Ùشست Ù Ùرگز بÙÙد Ùشد. Ú¯ÙÛÛ Ùرگز راÙÙ٠ا را ÙدÛد.
سÙÙ Û Ø¨Ù Ø´Ùر ÙÙرÙâØ§Û Ø±Ø³Ûد ٠آÙجا Ù ÙÛ٠شد. âپس آخرÛ٠٠سÛر ب٠شÙر Ø·ÙاÛÛ Ù ÛâرسÛد. ØÛ٠ک٠دÛگر ز٠اÙÛ Ù٠اÙد٠است.â -
ÚÙØ§Ø±Ù Û ØªÙØ´Ùâاش در بÛ٠را٠ب٠پاÛا٠رسÛد ٠تسÙÛ٠٠رگ شد.
Ù¾ÙØ¬Ù Û Ø¨Ù Ø¬ÙÙ٠رسÛد ٠از آ٠گذشت. در آتش غÙØ·ÙâÙر شد ٠از را٠رÙا شد. âÚÙ Ø´Ùر زÛبائÛست Ø´Ùر Ø·ÙاÛÛ.â
Tuesday, September 6, 2005
A Way To Go ...
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
فرق سومی با پنجمی چی بود؟ مگه نه اینکه هر کدوم یه راهو تصادفی انتخاب کردن؟
ReplyDelete«سومی به شهر نقرهای رسید و آنجا مقیم شد. ”پس آخرین مسیر به شهر طلایی میرسید.»
آخرین" مسیر وجود نداشت،مگر اینکه مسیر دیگری هم به شهر مسی باشد.
"چه شهر زیبائیست شهر طلایی."
و چه گرمایی دارد، بعضی ها را به خاکستر تبدیل می کند اما بعضی دیگر را گداخته و ملتهب میکند
سومي راه را تصادفي انتخاب نكرد. كوله بارش پرتر بود.
ReplyDelete”هيچگاه اينجا نبودهام. ولي چه آشنا به نظر ميرسد“
پشت سر سومي وجود يك پير به چشم ميآيد.
در هيچ جاي متن گفته نشد كه تنها دو راه وجود داشت.
جهنم شهر طلايي نبود. بلكه در راه آن بود.
”پنجمی به جهنم رسید و از آن گذشت“
کوله بار سومی فقط اونجا به دردش خورد که در برابر دومی که کوله باری نداشت مقایسه شد و عامل موفقیتش یا شکست دومی معرفی شد
ReplyDeleteآَشنا به نظر رسیدن مسیر برای سومی به خاطر تجربه است؟
اگر کوله بارش کافی نبود چی می شد؟
شهر طلایی جهنم نیست، اما گرمایش قابل انکار نیست
"پنجمی به جهنم رسید و از آن گذشت"
همیشه ممکن نیست
وقتي متني كوتاه نوشته ميشه تمامي كلمات آن مهم محسوب ميشوند.
ReplyDeleteنفر سوم در انتهاي سفر خودش ميگه: ”پس آخرين مسير به شهر طلايي ميرفت“
اين نشون ميده كه اولا چند مسير بوده نه يكي. اگر به عدد 2 معتقد باشيم قبول ميكنيم كه فقط دو راه هست. ولي درجات غير قابل انكارند. براي همين شهر طلايي و نقرهاي و يا به قول شما مسي داريم.
دوم نشون ميده كه از بين اين راهها همه را ميشناخته. از كجا؟ جواب در توضيح قبليم.
از نتيجه دوم نتيجه سوم حاصل ميشه. كسي بيجهت بار سنگين حمل نميكنه. مگر اينكه بدونه به همه انچه كه حمل ميكنه احتياج خواهد داشت.
و در مورد جهنم هم توضيحي نميدم. چون به نگاهتون بستگي داره.
از توضیحاتتون ممنون
ReplyDelete