Sunday, March 19, 2006

Eydi!


حساب این پست از همه این بلاگ جداست،

فقط به عنوان یک عیدی بهش نگاه کنین!

عید همه مبارک!

 

تقدیم به همه بلاگ نویسان!

----------------------------

به سبک
Fattah:

با توجه به سفر اخیر فلانی به نجف آباد این سوال برام پیش اومد که آخه چه جوری این جوری میشه؟ از تمامی افراد بیکاری که این بلاگ را میخونن میخوام که به این سوال جواب بدن.

12/7/86

 

(7 تا کامنت! که یکی در میون مال خودشه!)

 

----------------------------

به سبک
Behnou

امروز وقتی پای تلویزیون نشسته بودم، به کشفیات جدیدی نائل شدم. کی گفته انسان تکامل یافته میمون هاست؟ هر کی گفته احتمالا با میمون ها نسبت نزدیکی داشته! ... در کمال افتخار باید بگم که این میمون است که تکامل یافته انسان است! وقتی این همه "انسان" سر کلاس میشینن و تلاش می کنند و بعد از ده سال به "میمون" تبدیل میشن و به یه سری "انسان" دیگه درس میدن، پس لابد "میمون" تکامل یافته "انسان" است دیگه !

 

(اینجا هم یه رای گیری قرار داده میشه که بعد از صد روز فقط یک رای مثبت توش قرار میگیره! 3 تا هم کامنت داره!)

 

----------------------------

به سبک
H.V.

پریروز توی اینترنت یه سایت خیلی باحال پیدا کردم Ú©Ù‡  بین صفحه های اینترنت جستجو میکرد! خیلی جالب بود. اینم آدرسش
www.google.com
 Ø§Ú¯Ù‡ از این سایت استفاده کنین خیلی کارتون سریعتر از وقتی Ú©Ù‡ دستی دنبال یه چیزی میگردین راه میفته.

اگه اینا می دونستین که هیچ وگرنه حالا بدونین!

 

(1 کامنت)

 

----------------------------

به سبک
Hamid

یکی از این بروبچز تازگیا یه بلاگ گذاشته که عمرا کسی ببینه و توی دلش بهش بد و بیراه نگه. من نمی دونم چرا این یاهو یه کمیته انضباطی تشکیل نمیده تا با این جور افراد برخورد کنه! احتمالا چون نمی دونن همچنین کاری میشه کرد، شاید هم وقتش را ندارن. ولی من فکر کنم باید دانشکاه اصفهان را به عنوان یک الگو در این زمینه بهشون معرفی کنیم!

 

(10 کامنت)

 

----------------------------

به سبک
Maryam GH

سلام،

امروزم قورباغه بی قورباغه!

من نمی دونم چرا هر وقت دارم از سر کوچمون رد میشم حتما یه اتفاقی برام میافته! نمیدونم چرا! شاید ... (چشمک) امروزم وقتی داشتیم با بچه ها سر کوچمون زیر درخت گیلاس آلاسکا گاز میزدیم! یهو شست پام رفت تو چشه بغلی!!! بیچاره شست پام! (گریه) (گریه) (گریه) ولی بعد از اینکه رسیدم خونه یادم اومدم که اونم چشش اوف شده بود! (گریه) (گریه) (گریه)

آخه یکی نیست بگه اصلا اینا را برای چی اینجا مینویسی؟؟؟

پس حالا یکم مبهم حرف میزنم!

تو خجالت نمیکشی منا مسخره میکنی؟

به خدا میکشمتا! ببین م ب ز! این قدر منا ضایع نکن!

 

(8 کامنت! اگه من کامنت بگذارم 27 تا!)

 

----------------------------

به سبک
Nariman

آهنگ download

مشکی رنگه عشقه!

رنگ چشای مهربونت!

...

...

...

 

(3تا کامنت! 4تاش مال حمید!)

 

----------------------------

به سبک
Lark

چرا دل منا شکستو رفتی؟

آخه من که دلم برات کبابه!

این عشق که از سر کوچه نبود

پس چرا منا تنها گذاشتی ؟

ببخشید که این شعر

نه وزن داره نه قافیه!

ولی واسه فراق که عالیه!

 

(0 کامنت)

 

----------------------------

به سبک
Mahvash

هر متن قشنگ یا جالبی را که در صد سال اخیر خوندین را بدون رعایت کپی رایت و ذکر منبع، میتونین کپی / پیست کنین اینجا

(3 کامنت)

 

----------------------------

به سبک
aisa

ا ...

 

(32تا کامنت!)



----------------------------

به سبک
MHSH

از امروز دیگه ...

 

(2تا کامنت)


 

----------------------------

به سبک
MBZ

باز هم گم شده ام،

در تلاطم امواج خروشان گم شده ام،

پس چرا من پیدا نمیشوم؟

من که این همه بلاگ نوشتم.

مرا بیش از این تحمل گشنگی نباید.

 

(حتما یه عکس
 anime
هم بذارین بالاش!)

(یا 37تا کامنت! یا 0 تا!)

 

----------------------------

اگر کسی جا افتاده، فقط یه پیغام بفرسته!

اگر کسی میخواد که جا بیفته، بازم فقط یه پیغام بفرسته!

 

بازم عیدتون مبارک

Thursday, March 9, 2006

Too Far ...


مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم

کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد

شراب لعل و جای امن و یار مهربان ساقی

دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد



حافظ

Wednesday, March 1, 2006

My ...


گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر                  به جز از خدمت رندان نکنم کار دگر
خرم آن روز Ú©Ù‡ با دیده گریان بروم                          تا زنم آب در میکده یک بار دگر
معرفت نیست در این قوم خدا را سببی              تا برم گوهر خود را به خریدار دگر
یار اگر رفت Ùˆ حق صحبت دیرین نشناخت           حاش لله Ú©Ù‡ روم من ز Ù¾ÛŒ یار دگر
گر مساعد شودم دایره چرخ کبود                 هم به دست آورمش باز به پرگار دگر
عافیت می‌طلبد خاطرم ار بگذارند                   غمزه شوخش Ùˆ آن طره‌ی طرار دگر
راز سربسته ما بین Ú©Ù‡ به دستان گفتند         هر زمان با دف Ùˆ Ù†ÛŒ بر سر بازار دگر
هر دم از درد بنالم Ú©Ù‡ فلک هر ساعت                   کندم قصد دل ریش به آزار دگر
بازگویم نه در این واقعه حافظ تنهاست         غرقه گشتند در این بادیه بسیار دگر


دیوان حافظ، غزل 252