Monday, October 17, 2005

Headache ...


سرم به شدت درد میکنه. این درد خیلی وقته که با منه ولی هیچجوری نمی‌تونم بهش عادت کنم. بی هیچ دلیلی٫ بی هیچ ریشه‌ای. از تختم میام پایین. باید از این زندون بزنم بیرون. لباسام را می‌پوشم. بی توجه به بقیه از اتاق می‌رم بیرون. همه خوابن. چه اهمیتی براشون داره که من درد می‌کشم؟ چه اهمیتی داره که اصلا من هستم؟ از جلوی نگهبانها رد میشم. با اینکه چشاشون بازه ولی اصلا من را نمیبینن. انگار خوابن. میرم بیرون. از سلولم رها شدم ولی هنوز توی زندونم. میخوام دوستم را ببینم. تنها کسی که میتونه سر درد من را خوب بکنه. ولی الان که نصفه شبه. چجوری بهش خبر بدم؟ بهش تلفن کنم؟ نه راه حل خوبی نیست. فکر نکنم خوشش بیاد. باید یک میل بهش بزنم. میلهاش را هر روز صبح میخونه. این را میدونم. ولی باید یه جوری تا صبح زنده بمونم. آه. بازم این درد کشنده. بهش میل میزنم. میگم که میخوام ببینمش. من توی پارکم. همون جای همیشگی. زود بیا. تو را به خدا زود بیا. بهت احتیاج دارم. رفت. الان فقط باید صبر کنم تا بخونتش. تا اون وقت چیکار کنم؟ شروع میکنم به قدم زدن. این درد من را ول نمیکنه. ولی کاریش نمیشه کرد. باید تا صبح صبر کرد. چند نفر از اونطرف خیابون رد میشن. به نظر مست میان. متلکی میگن و میرن. میرن تا بخوابن. اونا هم مثل همه. صدای قشنگی میشنوم. کسی داره نی میزنه. یک آهنگ غمناک. میشینم کنارش. چشماش بستست. ولي داره نی میزنه. نباید خواب باشه. سلام. .... . گفتم سلام. نه. جوابم را نمیده. نمیدونم اون خوابه یا من. اولین پرتوی نور خورشید به چشمم میخوره. داره صبح میشه. برم سر قرار. هنوز سرم درد میکنه. ذره‌ای از دردش کم نشده. میشینم روی صندلی. همون صندلی همیشگی. یادآور خاطرات خوب. .... . از دور یک نفر را میبینم. باید خودش باشه. اره. خودشه. ولی یه چیزی عادی نیست. نزدیکتر میاد. میخوام ببوسمش. سلام همیشگی. ولی چشماش. چشماش چرا این رنگین؟ قرمز؟ یا ... صورتی؟ چقدر این دو رنگ بهم نزدیکن. برم جلوتر؟ سرم دیگه درد نمیکنه. فرار میکنم. داد میزنم. میدوم. برمیگردم. همون زندون قدیمی. سرم دیگه درد نمیکنه. ولی قلبم به شدت درد میکنه. همه هنوز خوابن. کاش منم میتونستم بخوابم. چند بار تا حالا سعی کردم. ولی نشده. این درد لعنتی کی من را ول میکنه؟


 


- سخت‌تر از سخت. نوشته: فرهاد پاکنژاد

2 comments:

  1. "in darde lanati kei mano vel mikone?":
    Vaghti to uno vel koni!

    ReplyDelete
  2. inam vaghean ideye khoobie, nemidoonam chera tahala be zehnam nareside bood!

    ReplyDelete